ماد ها در پهنه تاريخ نسيم خليلى |
به نقل از روزنامهً شرق ـ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۳ - ۲۳ نوامبر ۲۰۰۴ ابتداى تاريخ ماد نه به پيكره كاخ هفت توى ديااكو كه به روزگارى باز مى گردد كه ماد ها، اقوام آريايى نژادى كه در پناه صخره هاى كوهستان زاگرس و شمال غربى نجد ايران سكنى گزيده بودند، مى كوشيدند در معادلات زمانه خود نقش و نگارى داشته باشند و در همين راستا به اتحاديه تنومند ماننايى پيوسته بودند؛ اتحاديه اى كه همواره به عنوان دشمن ستيزه گر حكومت هاى بين النهرين باستان معرفى مى شود.۱ اين دولت و اتحاديه كه در جلگه جنوبى درياچه اروميه ايستاده بود، همواره در زير سايه سنگين شهرت حكومت هايى همچون آشور، عيلام و اورارتور رنگ مى بازد و در نتيجه نبود سنگ نبشته و نقش برجسته اى از اين دولت، آگاهى تاريخى ما درباره آن محدود است. همين اتحاديه است كه در واقع هسته حكومت ماد را در آينده تشكيل مى دهد. ماد ها با عضويت در اين اتحاديه و با شركت در نبرد ها خود را به صحنه تاريخ رساندند. البته دولت ماننا علاوه بر شهرت نظامى، داراى شهرت در حيات اجتماعى و كشاورزى نيز هست. از جمله در تورات به گندمى به نام مينيت (Minnit ) اشاره مى شود كه مورخان آن را همان ماننايى تعبير كرده اند. بازمانده هاى ناچيز تاريخى درباره ساختار حاكميت مانايى آبستن اطلاعات جالب توجهى است كه نشان مى دهد اين اتحاديه قبيله اى از روزگار خود پيشتر بوده است: �برافراشتن علم عصيان عليه ستمگران خودى، حاكى از چنان فعاليت اجتماعى و تعاون درونى مردم است كه ديگر اقوام به سبب برخى شرايط تاريخى جامعه بنده دارى شرقى، در آن زمان فاقد آن بودند. فقدان فشار بر آزادمردان نيز در خصوصيت سازمان دولتى ماننا موثر بود، ظاهراً پادشاه ماننا امور ملك و دولت را با استبداد راى اداره نمى كرده و فعال مايشاء نبود بلكه قدرت شوراى شيوخ محدودش مى نمود.� (تاريخ ماد _ص۱۶۶)پس به اين ترتيب ماد ها در ابتدا عضو دولتى بودند كه از استبداد دامان بر مى كشيده و مى كوشيده است پيشتاز نوانديشى در زمانه خود باشد. اما آيا ماد ها خود را ملزم به تداوم اين راه مى دانسته اند؟ بازمانده هاى تاريخى از روزگار ماد ها حكايت مى كنند كه پادشاه ماد پس از به دست آوردن قدرت فراوان همچون شاهى مستبد و در دل قصرى باشكوه بر مردم حكومت مى كرده است. مورخان متفق القولند كه ديااكو بنيان گذار حقيقى حكومت ماد بوده است. هم او كه در منابع يونانى به نام ديوكس معرفى مى شود. او پس از تبعيد به سوريه به جرم حمايت از شورشگران گيمرى از سوى دولت آشور ظاهراً در ميان هم قبيلگان خود شهرت و محبوبيت يافته است و مردم ابتدا او را به عنوان داور براى حل منازعات درونى برگزيدند تا از لجام گسيختگى بپرهيزند اما بعد ها او را حكمران خود كردند. حكمران يك حاكميت نوپاى تاريخى؛ آيا او همان معمار ارگ و معمار هفت توى افسانه اى است با كنگره هايى به رنگ هاى گونه گون؟! دكتر زرين كوب چنين نگره اى را صحيح نمى داند و مى نويسد: �اگر ايجاد يك دستگاه سلطنت مستقل، هر قدر هم كوچك و محدود بود، آن گونه كه هرودوت نقل كرده است با بناى كاخ و ارگ رفيعى هم نظير آنچه كه در بابل و آشور معمول بود صورت مى گرفت، آشور نمى توانست آن را تحمل كند. از اين رو به نظر مى آيد تمام آنچه هرودوت در باب بناى ديوار اكباتان و ارگ هفت توى آن مى گويد يا مبالغه قصه سرايان يونانى بوده باشد يا تصويرى پرداخت شده از آنچه در ادوار بعد از عهد ديااكو به وجود آمده است.� (تاريخ مردم ايران- جلد اول- انتشارات اميركبير- ص۸۸) |
کلید هایی برای گشایش مناسبات با همسر
آیا مردان و زنان به طرق مختلف به روابط خود آسیب میرسانند؟
پنج ترس و نگرانی که ما را از حرکت باز می دارد .
رازهای عشق -گفتاری از دونالد والترز
زلال که باشی آسمان در تو پیداست...
پاک سازی زبان فارسی از قاعده های دستوری زبان عربی
فردوسی، راز ماندگاری زبان فارسی
91929 بازدید
7 بازدید امروز
6 بازدید دیروز
160 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian