Top of Form
Bottom of Form
| |
�لالايی�ها در حقيقت ادبيات شفاهی هر سرزمينی هستند، چرا که هيچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالايی و لحن ويژه ی آن - از روز نخست - برای روان زن تدارک ديده شده.
آهنگ لالايی ها نيز تناسب مستقيم با نوع گاهواره و وسعت تاب آن دارد و چون نوع گاهواره در شهرهای ايران مختلف است، از اين رو لحن زمزمه ی مادران نيز متناسب با آن متفاوت می شود. مثلا گاهواره هايی که در جنوب و نقاط مرگزی ايران برای خواباندن کودک بکار می رود، �ننو� نام دارد که بی گمان اين واژه از کلمه ی ننه گرفته شده [1] (چون گاهواره را مادر دوم کودک نيز می گويند.) ننوها را می بندند. چنانکه يک لالايی ملايری هم می گويد : لالالالا کنم ايواره وختی للوته بونم، شاخ درختی که در مجموع يعنی غروب هنگام، تو را لالايی می گويم و للویت (= نانو = ننو) را بر شاخه ی درختی می بندم.(ترانه و ترانه سرايی، ص 186) اما گاهواره های شمالی، که به آنها گاره (= گهواره) می گويند، از چوب است و زير آن حالت هلالی دارد و تقريبا هم سطح زمين است. تکان های �گاره� کوتاه و پشت سر هم و مقطع است. 1. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش تندرست بماند و او را به مقدسات می سپارد : لالالالا که لالات می کنم من نگا (=نگاه ) بر قدوبالات می کنم من (فرهنگ عاميانه ی مردم ايران، ص. 217) لالاييت می کنم خوابت نمياد بزرگت کردم و يادت نمياد (ترانه و ترانه سرايی، ص. 191) 2. لالايی هايی که مادر آرزو می کند، کودکش بزرگ شود، به ملا برود، و با سواد شود : لالالالا عزيز ترمه پوشم کجا بردی کليد عقل و هوشم (ترانه های ملی ايران - ص. 147) لالالالا عزيز الله قلم دس (= دست) گير، برو ملا بخوون جزو کلام الله (ترانه و ترانه سرايی- ص. 182) 3. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش به ثمر برسد : لای لای دييم ياتونجه گؤ زلرم آی باتونچه (همان جا - ص. 187) 4. لالايی هايی که مادر در آنها به کودک می گويد که با وجود او ديگر بی کس و تنها نيست : الا لا لا تو را دارم چرا از بی کسی نالم ؟ (تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 29) لالالالاگل آلاله رنگم لالالالا رفيق روز تنگم (ترانه و ترانه سرايی - ص. 186) 5. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش - چه دختر و چه پسر - بزرگ شود و همسر بگيرد و او عروسی اش را ببيند : لايلاسی درين بالا يو خو سو شيرين بالا (همانجا - ص. 186) نمونه ی ديگر : قيزيم بويوک اولرسن بيرگون اره گيدرسن (همانجا - ص. 188) گاه در اين دسته از لالايی ها رگه هايی از حسرت و رشک ورزی به چشم می خورد : گل سرخ منی زنده بمونی ز عشقت می کنم من باغبونی (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773) 6. لالايی هايی که مادر آرزو می کند هنگامی که کودکش بزرگ شد قدرشناس زحمات او باشد : لای لای د يم آد يوه تاری يتسون داد يوه (ترانه و ترانه سرايی - ص. 187) اما خود پيشاپيش می داند که کودک فراموش خواهد کرد : لالاييت می کنم با دس (= دست) پيری که دسّ مادر پيرت بگيری (فرهنگ عاميانه ی مردم ايران - ص. 217) 7. لالايی هايی که مادر در آنها از نحسی کودک و از اينکه چرا نمی خوابد گلايه می کند. اين لالايی ها گاه لحنی ملامت بار و گاه عصبی و گاه طنز آميز دارد : لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 775) نمونه ی ديگر : لالالالا گل پسته شدم از گريه هات خسته ... (همانجا - ص. 776) نمونه ی ديگر : لالالالا گل زيره چرا خوابت نمی گيره ؟ (تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 29) گاهی در اين دسته از لالايی ها، مادر پای �لولو� را هم به ميان می کشد و از او کمک می گيرد. روانشناسی اين دسته از لالايی ها بسيار جالب است، چون مادر با شگردی که به کار می گيرد، لولو را از بچه می ترساند، نه بچه را از لولو ! و در ضمن يک اعتماد به نفس لفظی هم به کودک می دهد. مثلا می گويد : لالالالالالالايی برو لولوی صحرايی (ترانه و ترانه سرايی - ص. 190-191) نمونه ی ديگر : برو لولوی صحرايی تو از بچه چه می خواهی ؟ (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 775) نمونه ی ديگر : لالالالا گل چايی لولو ! از ما چه می خواهی؟ (همانجا) نمونه ی ديگر : برو لولوی صحرايی تو از روُدم چه می خواهی؟ (گذری و نظری در فرهنگ مردم - ص. 33) 8. در دسته ی ديگری از لالايی ها مادر افزون بر آنکه کودک را با کلام ناز و نوازش می کند، لالايی را به نام او مُهر می زند : لالالالا گلم باشی انيس و مونسم باشی (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773) نمونه ی ديگر، ترجمه ی يک لالايی ترکمنی : اسم پسر من آمان است (تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 32) 9. دسته ای از لالايی ها واگويه ی داستان کوتاهی است، از اين رو طولانی تر از يک لالايی کوتاه چهار خطی است : لالالالا گل نسری (= نسرين) / کوچه م (به کوچه ام) کـَردی درو بسّی (= بستی) / منم رفتم به خاک بازی / دو تا هندو مرا ديدن / مرا بردن به هندسون / به سد نازی بزرگم کرد / به سد عشقی عروسم کرد / پسر دارم ملک جمشيد / دختر دارم ملک خورشيد / ملک جمشيد به شکاره / ملک خورشيد به گهواره / به گهواره ش سه مرواری (مرواريد) / کمربندی طلا کاری / بيا دايه، برو دايه / بيار اين تشت و آفتابه / بشور اين روی مهپاره / که مهپاره خداداده (فرهنگ عاميانه ی مردم ايران - ص. 218) اين لالايی توسط شاعر معاصر منصور اوجی به اين صورت هم ضبط شده است : سر چشمه ز او (= آب) رفتم / سبو دادم به خو (= خواب) رفتم / دو تا ترکی ز ترکسون (= ترکستان) / مرا بردن به هندسون (=هندوستان) / بزرگ کردن به سد نازی / شوور (= شوهر) دادن به سد جازی (= جهازی) / لالالالا بابا منصور / دعای مادرم راسون (= برسان) / دو تا گرجی خدا داده / ملک منصور به خو رفته / ملک محمود کتو (= کتاب، اشاره به مکتب) رفته / بيارين تشت و آفتابه / بشورين روی مهپاره (کتاب هفته - شماره ی 13) گاهی اين لالايی های داستان گونه ای، زمينه ی مذهبی دارند : لالالالا - ی - لالايی / شبی رفتم به دريايی / درآوردم سه تا ماهی / يکی اکبر، يکی اصغر / يکی داماد پيغمبر / که پيغمبر دعا می کرد / علی ذکر خدا می کرد / علی کنده در خيبر / به حکم خالق اکبر (ترانه و ترانه سرايی در ايران - ص. 192) 10. بسياری از لالايی ها از نظر جامعه شناسی ارزشی ويژه دارند. مثلا در بيشتر لالايی ها مادر ضمن نوازش کودک و مانند کردن او به همه ی گل ها - حتا گل قالی !- به اين اشاره دارد که پدر کودک بيرون از خانه است : لالالالا گل قالی بابات رفته که جاش خالی (همانجا - ص. 183) لالالالا گل نازی بابات رفته به سربازی (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773) يا در اين لالايی که مادر شادمانی خود را از آمدن مرد خانه به کودک ابلاغ می کند : لالالا گل سوسن بابات اومد چش ام (= چشمم) روشن (همان جا) اين لالايی ها افزون بر آن که به پيوندهای عاطفی ميان زن و شوهر اشاره می کنند، نشانگر بافت خانوادگی و چگونگی وظايف پدر و مادر در آن زمان ها هم هستند؛ اينکه پدر برای فراهم آوردن هزينه ی زندگی بايد بيرون از خانه باشد و مادر مسوول امور داخل خانه و به ثمر رساندن کودکان است. 11. بعضی از لالايی ها - بی آنکه عمدی در آن به کار رفته باشد - اشاره ی واضح به روابط بازرگانی دوره ی خود دارد : لالا لالا ملوس ململ که گهوارت چوب صندل دکتر باستانی پاريزی در مورد اين لالايی کرمانی می گويد : �اين ترانه، اشاره ی جالبی دارد به کالايی که از سيستان به کرمان آمده و آن پر قوست. سيستان به علت وجود هيرمند و درياچه ی هامون، مرکز تجمع قو و مرغابی و پرندگان ديگر دريايی بود و سال ها مردم سيستان علاوه بر حصير بافی از جگن، کالای عمده ای را که صادر می کردند پر بود و اين پر از طريق راه ميان بُر ميان سيستان و خبيص (شهداد کنونی) حمل می شد.� (ترانه و ترانه سرايی - پانويس ص. 191) 12. بعضی از لالايی ها به موقعيت جغرافيايی شهر و خانه ی کودک اشاره می کند. مانند لالايی زير از اورازان که نکته ای فلسفی را نيز در خود پنهان دارد و مادر ضمن خواندن آن به کودک هشدار می دهد که عمر به شتاب آب روان می گذرد : بکن لالا ، بکن جون دل مو (= من) شمال باغ ملا، منزل مو (همان جا - ص. 184) 13. در بعضی از لالايی ها که از مفهوم عميق و زيبايی سرشارند، مادر آنگونه با کودک گهواره ای خود درد دل می کند و از غم ها و نگرانی های خود به او می گويد که انگار با يک آدم بزرگ روبروست. مانند لالايی زير که نشانگر آن است که پدر مرده و فرزند روی دست مادر مانده. در اين لالايی مادر از اندوه اين عشق از دست رفته و از تنهايی ناگزيرش برای کودک شِکوه می کند. اين لالايی با تمامی لطافتی که دارد بيانگر يک زندگی به بن بست رسيده است : گلم از دس (= دست) برفت و خار مونده به من جبر و جفا بسيار مونده (کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 774) يا اين لالايی ديگر که از بی وفايی ها و تنگناها حکايت دارد : لالالالا عزيزم ، کبک مستم ميون (= ميان) هرچه بود دل بر تو بستم (همان جا) 14. بسياری از لالايی های کردی، بلوچی، آذری و ديگر نقاط ايران به سبب گويش محلی خود نگهدارنده ی زبان سرزمين خود هستند و واژگان و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته قابل درنگ است. اين لالايی ها اگر با گويش خود خوانده شوند حال و هوای پر شوری به دست می دهند و برگردان آنها نيز تا حد گيج کننده ای زيباست از قبيل اين لالايی بلوچی که تکرار ترجيع بند �... در خواب خوش فرو روی� آن را دلنشين تر می کند : لولی لول ديان لعل ءَ را (من فرزند همانند) لعل خود را لالايی می دهم لولی لول ديان تراوشين واب تو را لالايی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی
يا ترجمه ی اين لالايی بسيار زيبای ترکی که معنايش درنگ می طلبد : از سر و صدای لالايی من (تاريخ ادبيات کودکان ايران/ص35) در لالايی خصلتی است که آن را تنها روان زنانه دريافت می کند. مادر لالايی را از خود آغاز می کند و در آن لحظه به جز کودک و گهواره و حال دل خويش به چيز ديگر نمی انديشد. او روايت دل خود را می خواند ممکن است اين روايت قصه ی جامعه باشد، ممکن است نباشد. حتا اگر هم باشد اين مادر نيست که آن را به جامعه تعميم می دهد، بلکه خود لالايی است که قصه ی ديگران هم می شود. از اين رو بسياری از شاعران مرد که سعی کرده اند، لالايی بسرايند، در اين زمينه موفق نبوده اند چرا که لالايی را از اجتماع آغاز کرده اند يا به زبان ساده تر لالايی را دستاويز گفته های اجتماعی خود کرده اند که از خصلت اين ترانه های ساده بيرون است. سوزنم شعاع خورشيد و پانوشت : ^ [1] به نقل از دکتر قدمعلی سرامی، مقاله ی �چگونه با بچه ها ارتباط برقرار کنيد�، روزنامه ی همشهری - شماره ی 3140 - دوشنبه 27 مرداد 1383. شعر قدیمی دلم می خوا بگم شعر قدیمی اَ چوپونی و اَ کار زعیمی پيرايه يغمايی بن نوشت ها : 1. تاريخ ادبيات کودکان ايران (ادبيات شفاهی و دوران باستان) جلد اول، محمد هادی محمدی و زهره قايينی - نشر چيستا - تهران 1380.
|
کلید هایی برای گشایش مناسبات با همسر
آیا مردان و زنان به طرق مختلف به روابط خود آسیب میرسانند؟
پنج ترس و نگرانی که ما را از حرکت باز می دارد .
رازهای عشق -گفتاری از دونالد والترز
زلال که باشی آسمان در تو پیداست...
پاک سازی زبان فارسی از قاعده های دستوری زبان عربی
فردوسی، راز ماندگاری زبان فارسی
91985 بازدید
31 بازدید امروز
21 بازدید دیروز
160 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian